و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

نه خوب نه بد

سلام ... و خداحافظ ... یه خداحافظی که نه خوبه نه بد ...

دل تنگتم ، تو هم به من فکر می کنی ؟

دلم عجیب تنگه برات ! چقددددددددددددددددددددددددر مونده تا مهر !

وقتی من به فکرتم تو هم هستی ؟‌ نمی دونم نمی دونم نمی دونم ! شاید آره شایدم نه


خدایا هرجا هست مواظبش باش :)


یار رب سببی ساز که یارم به سلامت

باز آید برهاندم از بند ملامت


امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت ؟

قرار نبود اینجوری بشه !

هی زندگی ... چی ساختی ازم ؟


قرار نبود اینجوری بشه ... قرار نبود من به این زودی دل بدم به کسی قرار نبود مثل بقیه دل ببندم و زخم بخورم از بی مرامی یکی دیگه ! بعد بیام حرفای تکراری بزنم ...


قرار نبود


نزار بیشتر از این دلم برنجه

نجاتم بده از این شکنجه


بیا پیرهن عشقو تنم کن

توی تاریکی ها روشنم کن


منم و غرور تیکه پاره

منم و آسمون بی ستاره


حالا سهم من از تو سکوته

حالا عاشق تو روبروته


دیگه نمی خوام از تو جداشم

دیگه نمی خوام آشفته باشم


آخه بی تو به لب رسیده جونم

قول می دم دیگه عاشق بمونم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام >:D<

وای خدا نمی دونی چقدر دلم تنگ شده بود واسه وبلاگم


داشتم پستای قبلیمو می خوندم الان یک سال و خورده ای گذشته اما می خوام باز بنویسم

آقایون خانوما ! دانشگاه قبول شدم دوران سرد و بی روح کنکور گذشت


اما راستشو بخواین از چاله در اومدم افتادم تو چاه !!!


دانشگاه قبول شدم یه جای دووووووور ! وسط کویر خدا رو شکر جا افتادم اونجا ... با ۵ نفر دوست شدم و خونه گرفتیم ! همه چی خوبه اما اما اما اما اما اما


مشکلاتی هست که گفتنش هم اذیتم می کنه ...


یه اتفاق تو زندگیم افتاد که اخلاق و رفتارمو ، نگاهمو به زندگی عوض کرد . امیدوار شدم ! همه چی رنگ شادی و عشق گرفت به خودش . دل به کسی دادم که فکر کردم منو می فهمه .


آخ آخ چه روزای خوبی بود ، احساس خوشبختی می کردم ... اما خیلی زود مثل یه بچه که از عروسکش زده میشه منو انداخت دور بعد از اون ماجرا دنیا رو سرم خراب شد


حتی بگم نگفت گناهم چیه تا اینجای ماجرا یه طرف ، چیزی که می خوام بگم یه طرف دیگه . کسی که دارم دربارش حرف می زنم بعد این ماجرا 4 سال چشم تو چشمم خواهم بود 4 ساااااااااااااااااااااااااااال . فکرشو بکن ... 4 سال هروز ببینیش ، هروز حس کنی چقدر دوسش داری اما اون بی توجه از کنارت بگذره ... باهات حرف بزنه امااز رو اجبار !


سرتونو درد نیارم ! خلاصه از چاه در اومدیم افتادیم تو چاه اما هنوزم داشتن خدا و فکر کردن به کسی که همیشه از اون بالا نگام میکنه سرپا نگهم داشته !