و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

چقدر بی حیا ؟!

چقدر بعضی دخترا بی حیا شدن


این دختر طبقه چهارمی هست ... امروز دوست پسرش اومده بود دم در با پراید

ببین به کجا رسوندن کارو !!!


اصلا به من چه ... ما نه سر پیازیم نه تهش تو این دوره و زمونه آدم باید خودشو سفت بچسبه فقط



خنده بر لب می زنم تـا کس نداند درد مـن

ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

به افتخار با مراماش

سینا تو این همه سال رفیق مثلت پیدا نکردم ... خاکی ! بی غل و قش ...


مثل خودم تنهایی و بریدی از هر چی فامیل انگار من و توام و تو منی


تریپت همونه که باید باشه و تو بند خیلی چیزا که دوست ندارم نیسی ...


نمی دونم منم رفیق خوبی بودم برات یا نه !!! حتی نمی دونم که اینو می خونی یا نه ... که مطمئنم نمی خونی و نمی تونی که بخونی ... چون هیچ کس تو دنیا خبر نداره این وبلاگ واسه کیه ! کدوم مرتضی ؟


اما بعد از این همه سال که دوتامون راه های جدایی رو طی کردیم ... من گرافیک تو کامپیوتر ... من به این یقین رسیدم که رفاقتمون رفاقت نیست برادریه ! می دونی ؟ هر کیو نگاه می کنم یا تو دوران هنرستان باهاش تریپ رفاقت برداشتم یه مشکلی داشت ... مشکل نه یعنی من نتونستم کنار بیام ! اما هرچی فکر می کنم با تو مشکلی نداشتم !


دم هر با مرامه داغ

اونقـدر بـی رنگـم کـه شفـافـم !

خیلی وقت بود درباره این ماجرا فکر می کردم ! وقتی تصمیم گرفتم تو وبلاگ دربارش بنویسم اول گفتم بی خیال من نمی خوام از این حرفا بزنم اما بعدش به خودم زور کردم که بنویسم


تو جریان انتخابات من کاملا بی طرف بودم ... از هر دو طرف تنفر داشتم ... نه الان از وضع فعلی راضی هستم نه از این جنبش سبز خوشم میاد ! درباره فقر عمومی و کثافت کاری های موجود که داره انجام زیاد حرف نمی زنم َ چون همه می دونیم ... اما می خوام درباره این سبز بازی و این سوسول بازیا حرف بزنم که واقعا هر بار بهش فکر می کنم حالم بد میشه ...


داداش من آبجی من این چه کاریه ؟ رفتین ریختین تو خیابونا ... سبز رو بستین به دست و شعار دادین آخرش چی شد ؟ بجز اینکه چند نفر کشته شدن ! خدا وکیلی چی شد ؟


فکر کردین می تونین رژژیم رو برگردونین ؟ با حمایت هر کسی هم که باشه نمی تونین ... شک نکنین ندیدین جریان کهریززک رو چطوری جم و جور کردن ؟ مدرک از اون مستند تر می خواستین ؟


خلاصه اینکه بسه ... به هیچ جا نمی رسه این کارا


سـبـز نـیستـم ... اونقـدر بـی رنگـم کـه شفـافـم !


قالب جدید مبارک !

قالب جدید مبارک !


گفتم واسه دست گرمی یه قالب جدید بزارم امیدوارم خوشتون بیاد


گذشته های سیاه !

گذشته های سیاه حتی بعد از سال ها آدمو به قعر رنج و درد می کشه  حتی اگه بخوای فراموشش کنی ...


دوران سیاه زندگی من دوران راهنمایی بود !  دورانی که همه ۳ سالشو تو یه مدرسه مثل زندانی گذروندم و فقط به دلیل اینکه از معاون مدرسه خوشم میومد همه نسبت بهم بد گمان بودن ...


اون سال ها گذشت ...


دیشب صمیمی ترین رفیقم برگشته میگه یادته اون دوران رو آنتن بودی ؟


دلم شکست ولی صداشو هیچکس نشنید !



اول خواستم دفاع کنم و بگم من ؟؟؟‌ بعد گفتم :« آره یادش بخیر !‌‌ »


اونم که دید من ناراحت شدم خودشو زد به اون راه و وانمود کرد شوخی کرده ... اصلا واسم مهم نیست دیگه  خدا می دونه وقتی اون داره اینجوری میگه بقیه بچه ها چی پیش خودشون فکر میکنن



آی خدا ناشکر نیستیما

با اینکه غرق گناهیم اما باز خدا نشون داد که چقدر دوسمون داره !


همین چند روز پیش بود که از گرمای تابستون کلافه می شدیم اما به فاصله یک روز هوا خنک شد و بارون بارید ... بارید و بارید اونقدر که مارو سیراب کرد !



آی خدا ناشکر نیستیمااااا شکرت

پاییز ، بارون

عاشق پاییزم !

عاشق زرد شدن برگاش و بارونای وقت و بی وقتش ... وقتی ، نشستی تو خونه و داری زندگی روزمره خودت رو می گذرونی ... یهو صدای قطره قطره های بارون رو می شنوی که اومدن تا زمین رو سیراب کنن ... اون قطره ها مسافرایی هستن که از راه دوری اومدن تا من و تو بریم و در آغوششون بگیریم !



قطره های بارون اینقدر ما رو دوست دارن اما ما بجای اینکه اون ها رو نوازش کنیم سریع زیر یه سقف پناه می گیریم و یا به دست چتر می شیم

4tomorrow

سلااااااااااااااااام


خوبین خوشین ؟ ‌


یه مسابقه داره شروع میشه ! جشنواره طراحی پوستر


4tomorrow



اسمش همینه ! برای فردا ... موضوع پوستر ها باید درباره آزادی بیان باشه 2 3 تا کار زدم در حد تیم ملی دعا کنین یه رتبه ای چیزی بتونم بکسبم ( یعنی کسب کنم )

خلاصه یه ماشینی خونه ای جایزه حتماااااااااااااااااااااااااا

چه حالی داره ؟


چه حالی داره وقتی زبون روزه تصویر بالا رو میبینی ؟


نمی خوام چیزی بگم