و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

ارتباط دانشگاه و دانشجو با عنوان فیلم ها =))

ارتباط دانشگاه و دانشجو با عنوان فیلم ها =)) مردم از خنده :)))))))))


دوران قبل از دانشگاه = حسرت

قبول شدن در دانشگاه = صعود

کنکور = گذرگاه کاماندارا

دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه

خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13

بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها

امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی

امتحان میان ترم = زنگ خطر

امتحان پایان ترم = آوار

لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها

نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی

مسئولین دانشگاه = گرگها

استادان = این گروه خشن

اشپزخانه = خانه عنکبوت

رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی

پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر

دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد

دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید

دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس

واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ

مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته

پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ

مرگ استادها = جلادها هم میمیرند

محوطه چمن دانشگاه =حریم مهرورزی

استاد راهنما = مرد نامرئی

کمک هزینه = بر باد رفته

درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم

دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان

برخورد استادان = زن بابا

اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت

شب امتحان = امشب اشکی میریزم

تقلب در امتحان = راز بقا

یادگیری = قله قاف

دانشجوی معترض = پسر شجاع

دکتر بهداری = گله بان

تربیت بدنی1 = راکی

تربیت بدنی2 = راکی


خاطرات استادها = اعترافات یک خلافکار

انصراف = فرار از کولاک

تصییح ورقه امتحان = انتقام

نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ

شاگرد اول = مرد 6مبلیون دلاری

آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ

هیئت علمی = سامورایی ها

رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ

رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین

رئیس اموزش = هزاردستان

معاون اموزش = دزد دریایی

برخورد مسئولین = کمیسر متهم میکند

از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین

ویندوز سون و دیگر هیچ !

بالاخره بعد از سالیان متمادی از این XP دل کندم اما لحظه های آخر که داشتم آخرین Restart رو می دادم یهو بغض گلومو گرفت و مانیتور رو در آغوش کشیدم تا آخرین وداع رو با XP انجام بدم !

دور از شوخی XP ویندوزی بود که مدت خیلی زیادی رو بورس بود و هنوزم تو ایران هست تا قیامت

با 3g رم و cpu 5400 dual تو اولین روز که یکبار هنگ کرده Win7 خدا می دونه چه جریانایی خواهیم داشت با این ویندوز جدید


چقدر یه آزمون می تونه استاندارد باشه ؟‌ =))

بگین چی شنیدم !!!


تو کلاس کنکوری که میرفتم ... یه نفر بود به اسم علی ... این کلا منگ میزد پسر خوبی بودا اما تو درس خیلی وضعش خراب بود !!!

بعد امروز یکی از بچه ها زنگ زد گفت :


مــــــن - الو

محمود - سلام

مــــــن - سلام خوبی ؟

محمود - چاکرم تو خوبی ؟

مــــــن - آره چه خبرا ؟‌ یادی از فقیر فقرا کردی

محمود - حاجی می خوام یه خبر بهت بدم بشنوی شاخ در میاری

مــــــن - چیه جریان ؟

محمود - علی فلانی رتبش شده ۲۰۰

مــــــن - جاااااااااااااااااااااااااااان 

محمود - به جان لیلا

مــــــن - اااااااااااا بابا این که تو باغ نبود اصلا ! چطور این شد ۲۰۰ ما شدیم ۳۰۰۰ ؟ 

محمود - هیچی دیگه استاندارده کاملا کنکور

مــــــن - محمود حال می کنی با سنگ محک سنجش یا نه ؟‌

محمود -آره عالیییییییه

.

.

.


خلاصه اینکه مبارکش باشه ما که بخیل نیستیم



به قول بروکس CS باز " سنجش و کلا آموزش پرورشمون N1 داره /m\ "

چی میگییییییییییی ؟

م.گ یکی از دوستام وقتی وبلاگو دید و اولین پست رو خوند گفت : (( مرتضی حوصله داریا ! ))

رفتم تو فکر ... بعد به خودم گفتم راست میگه دیگه ! چی میگی مرتضی ؟‌ حرف حسابت چیه ؟ اصلا داری اینارو میگی که چی ؟! خوب بگو چرا اینجا ؟‌ چراااااااااا ؟


بی خیال


امروز صبح که از خواب پا شدم قبل از هر چیزی بازم آثار مخرب این کنکور لعنتی آزارم داد ! یکی نیس بگه بابا بزار صبح شروع بشه !!! من از خواب پا بشم ... بعد

چجوری میشه بد اخلاق نبود و روز رو خوب شروع کرد با این وضعیت ؟ وقتی هنوز دست و صورتت رو نشستی می ری تو فکر که جوابا بیاد چی میشه ؟ کجا قبول میشم ؟ کاش روزانه نمی زدم و هزار فکر دیگه که اصلا شایدم تو آینده اتفاق نیافته !!!


خلاصه صبح اول صبح ، از خوابگاه و شهریه هر ترم گرفته تــــــــــــــــــا به اینکه اگر بمونه سال بعد چقدر از وقتو از دست دادم فکر می کنم و اعصابم بهم میریزه


صبحی که اینجور شروع بشه ظهر و  عصر و شبش معلومه دیگه


به کوری چشم همه حسودا باید بگم که اتفاقا بقیه روز کاملا خوب بود



افتتاح شدم ! :)


تولده ! تولد یه وبلاگ جدید ! 


یه تولد تلخ ... چرا تلخ ؟  چون شاید به دل خیلیا نیشینه حرفام .

حرفایی که شاید به چشم بعضیا همش غم و غصه باشه ... اما باید بگم ! حداقل برای خودم تا فراموش نکنم که چه روزایی سختی گذشته و می گذره !


دلم هوای نوشتن کرده ! به خاطره همینه که این وبلاگ متولد شده تا بجای قلب یخ زدم بتپه !

متولد شده تا من توش بنویسم از لحظه لحظه هام که ثبت کنم این خاطره های تلخ و شیرین رو ...

من می گم و می نویسم حتی اگه هیچکس نخونه و نخواد


ریا نداریم تو این وبلاگ ... ساده ی ساده ! مثل آینه می خوام حرف دل بزنم ! شفاف ...

ساده ام که قالب وبلاگمو این انتخاب کردم ... شاید دوستام اینو بهتر درک کنن ! چون عادت دارم قالب وبلاگم رو خودم بسازم (‌ آخه قبلا ۲ تا وبلاگ داشتم )‌