و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

بگوش بودم از اول ...

* بگوش بودم از اول که دل به کس نسپارم /// شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم


( بهم ریخته ) ( خوابگاه ) در گوشه ای رو تخت خود نشسته و فکر می کند :


من به هوشم تا دل به کس نسپارم اصلا من آدمی نیستم تو این فاز باشم ... آره من تو این فاز نیستم همه چی حله ...


این تیکه بالا واسه مصرع اول بود و اما مصرع دوم :


انرژیم 6 برابر شده بود ... مثل اینکه انرژی زا خورده باشی !!! استاد می گفت 1 کار بیارین 8 تا 8 تا می بردم ... خلاصه کلی حالم خوب بود . از یه طرف دیگه تو خودم داشتم خودمو سرزنش می کردم و می گفتم : ناکردار این بود تریپ ؟ مگه قرار نبود که دل به کس نسپاری ؟ خلاصه شرایط سختی بود ... از یه طرف کلی خاطرخواهش بودم از یه طرف با خودم سر جنگ داشتم ...


هر روز که میدیدمش هر جور شده نشون می دادم که من بهش توجه دارم ... از کمک کردن بگیر تا مهربون حرف زدن . خلاصه من چند قدم رفتم جلو و منتظر بودم ببینم اونم میاد یا نه !


* چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم /// که دل به دست کمان ابروییست کافر کیش


وقتی میدیدمش دستپاچه میشدم ... وقتیم که جلو چشم نبود ثانیه اندازه یه سال می گذشت ... کم کم سعی می کردم نزدیک بشم بهش ... تا اینکه وضعیت بهتر شد ... اون می گفت فقط دوستیم ... منم تائید می کردم اما تو دلم چیز دیگه بود که جرأت نداشتم بگم . از ناهار خوردن با هم بگیر تا چند بار بیرون رفتن ...


* هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی /// از این طرف که منم همچنان صفایی هست


می گذشت خوب و بد می گذشت روزا ... تا اینکه یه ظهر اس ام اس اومد ! اسمشو دیدم ... سریع باز کردم ببینم چی گفته !!! دنیا رو سرم خراب شد ...


دلم بدجور شکست اما هنوز دوسش داشتم ...


* گر لاف زنم که یار خوش خوست نه ای ! /// با من به وفا و عهد نیکوست نه ای !

وین نادره تر که از برای تو مرا /// شهری همه دشمن اند و تو دوست نه ای !


چند شب خوابیدم خوابشو دیدم ... یه مدت شبا نخوابیدم تا شاید فراموشش کنم ... از دور بریام یکی دو نفر خبر داشتن و دلسوزی می کردن ... اما یه عالمی باهام لج افتادن ... اونایی که لج افتاده بودن از رو حسادت و حرف در آوردن باعث شدن تا این رابطه سرد بشه ...


منم که دیدم اون اس ام اس رو داد رو حرفش حرف نزدم و گفتم : هر کاری می کنم تا تو اذیت نشی .


* رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن /// ترک من خراب شبگرد مبتلا کن


خلاصه دنیایی که داشت تازه خوب می شد واسم شد مثل جهنم ... از اون روز به بعد نگاهای سرد و رفتارای بی تفاوتش همچین کمرمو خم که عوض شدم ! دیگه اون آدم قبلی نبودم ...


وقتی واسه تابستون برگشتم خونه و چندبار رفتم تو جمع دوستا همه فهمیدن که من اون آدم قبلی نیستم ... زود از کوره در میرفتم ، نمی خندیدم ، تو خودم بودم و حال و حوصله هیچ کسو نداشتم ...


* یا رب سببی ساز که یارم به سلامت /// باز آید و برهاندم از بند ملامت


ماجرای من و اون به این راحتیا تموم شدنی نیست ... چون 4 سال چشم تو چشمیم ... و اول راهیم ...


گذشت و گذشت ... هر روز با خودم کلنجار میرفتم که اس ام اس بدم ؟ ندم ؟ داشتم دیوونه می شدم ... شک شک شک ، شک به اینکه اونم به من فکر می کنه اصلا ؟


تا اینکه 1 ماه بعد اس ام اس اومد ...


گفتم حتما کار خاصی داره درباره دانشگاه باز کردم و خوندم ... آره چیز خاصی نبود .

حرف افتاد از یه روز که گذشته بود ... گفتم یادش بخیر روز خوبی بود ... گفت آره کاش تموم نمی شد اون روزا ... و یهو عذر خواهی کرد که اون اس ام اس لعنتی رو داده 2 تا شاخ سبز شد رو سرم !!!!!!!!!!!!!!!!! گفت که همه چی درست میشه ...


اما من مثل قبل هیجان زده نبودم ! خیلی خشک و رسمی گفتم روزای خوبی نگذشته ! امیدوارم درست بشه .


* عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش /// که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند


دوسش دارم هنوز اما یه کارایی کرده که سردم یکم ...


هنوزم همه کار بکنم براش ... بدون اینکه به حرف در آوردن بقیه اهمیت بدم ...


اما دیگه با دل جلو نمیرم اول با عقلم میسنجم ...


بزرگترین اشتباه زندگیم این بود که دل بستم به کسی که دوسم نداشت !


این حرفا عادی شده نه ؟ هرجا میری یه نفر داره از عشق حرف میزنه


عشق !

نظرات 3 + ارسال نظر
mahdi 1389/06/06 ساعت 22:38 http://persian1.gigfa.com

سلام دوست عزیز خیلی وبلاگ قشنگی داری انشاا... موفق باشی یه سری به وب من هم بزن اگه مایل به همکاری هستی یه ایمیل به من بزن چون به نویسنده نیاز دارم البته مدیر برای انجمن هم نیاز دارم ممنون بای

http://hofop.blogsky.com 1389/06/06 ساعت 22:44

ایشالا درس میشه هم دنیلی تو هم ئنیای من

سلام دوست عزیز :

همه ی پسرا آخرش به همین می رسن
که مثل اولا نمی خوامش اما چاره ای نیست پاش می ایستم
دوستش دارم

آخه می دونی چیه
ما دخترا زود خودمون رو گم می کنیم
اما شما پسرا هم مقصرید
چون پسرید و اینو نمی فهمید


خیلی حرف تو دلمه از دست خودمون اما نمی تونم بگم
چون حرفایی اند که به عنوان یه دختر نباید بزنم
آخه بدهکار خیلیا میشم


حتی یه روزی بدهکار خودم
شاید...


شاد باشی
التماس دعا

سلام :

که مثل اولا نمی خوامش اما [[[ چاره ای نیست ]]] پاش می ایستم !!!!!!

> یادم نمیاد تو حرفای اینو گفته باشم ... اگه به قول شما پاش وایمیسم بخاطر این نیست که چاره ای ندارم یا اگه رهاش کنم عذاب وجدان میگیم یا مجبورم !!! o.O

اصلا اینطور نیست ... بعدشم ! صحبت صحبت عشق نیست ... من گیج و منگم ! به قول خودش ما همدیگرو نمی شناسیم هنوز ... اگرم میگم یکم سرد شدم واسه اینه که کارایی کرده . شاید تو آینده زمان این فرصت رو بده که حلش کنیم با حرف ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد