و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

آی خدا ناشکر نیستیما

با اینکه غرق گناهیم اما باز خدا نشون داد که چقدر دوسمون داره !


همین چند روز پیش بود که از گرمای تابستون کلافه می شدیم اما به فاصله یک روز هوا خنک شد و بارون بارید ... بارید و بارید اونقدر که مارو سیراب کرد !



آی خدا ناشکر نیستیمااااا شکرت

چقدر یه آزمون می تونه استاندارد باشه ؟‌ =))

بگین چی شنیدم !!!


تو کلاس کنکوری که میرفتم ... یه نفر بود به اسم علی ... این کلا منگ میزد پسر خوبی بودا اما تو درس خیلی وضعش خراب بود !!!

بعد امروز یکی از بچه ها زنگ زد گفت :


مــــــن - الو

محمود - سلام

مــــــن - سلام خوبی ؟

محمود - چاکرم تو خوبی ؟

مــــــن - آره چه خبرا ؟‌ یادی از فقیر فقرا کردی

محمود - حاجی می خوام یه خبر بهت بدم بشنوی شاخ در میاری

مــــــن - چیه جریان ؟

محمود - علی فلانی رتبش شده ۲۰۰

مــــــن - جاااااااااااااااااااااااااااان 

محمود - به جان لیلا

مــــــن - اااااااااااا بابا این که تو باغ نبود اصلا ! چطور این شد ۲۰۰ ما شدیم ۳۰۰۰ ؟ 

محمود - هیچی دیگه استاندارده کاملا کنکور

مــــــن - محمود حال می کنی با سنگ محک سنجش یا نه ؟‌

محمود -آره عالیییییییه

.

.

.


خلاصه اینکه مبارکش باشه ما که بخیل نیستیم



به قول بروکس CS باز " سنجش و کلا آموزش پرورشمون N1 داره /m\ "

دلـم بـرایـت تنـگ مـی شـود گـاهی


وقتی اشک سرازیر می شود گاهی

آسمـان تیـره و تـار مـی شود گاهی


نـشستـه ام تـنهـا کنـار سـایـه ای و

دلـم بـرایـت تنـگ مـی شـود گـاهی


پاییز ، بارون

عاشق پاییزم !

عاشق زرد شدن برگاش و بارونای وقت و بی وقتش ... وقتی ، نشستی تو خونه و داری زندگی روزمره خودت رو می گذرونی ... یهو صدای قطره قطره های بارون رو می شنوی که اومدن تا زمین رو سیراب کنن ... اون قطره ها مسافرایی هستن که از راه دوری اومدن تا من و تو بریم و در آغوششون بگیریم !



قطره های بارون اینقدر ما رو دوست دارن اما ما بجای اینکه اون ها رو نوازش کنیم سریع زیر یه سقف پناه می گیریم و یا به دست چتر می شیم

4tomorrow

سلااااااااااااااااام


خوبین خوشین ؟ ‌


یه مسابقه داره شروع میشه ! جشنواره طراحی پوستر


4tomorrow



اسمش همینه ! برای فردا ... موضوع پوستر ها باید درباره آزادی بیان باشه 2 3 تا کار زدم در حد تیم ملی دعا کنین یه رتبه ای چیزی بتونم بکسبم ( یعنی کسب کنم )

خلاصه یه ماشینی خونه ای جایزه حتماااااااااااااااااااااااااا

کوه درد

دارم با خودم فکر می کنم ، چقدر حالت بدیه که آدم  رو هوا باشه ! یعنی سر یه دوراهی باشی و بمونی و گیج بشی بعد با خودت بگی :« حالا باید چیکار کنم »

و چقدر بدتر از اونه که کسایی که دور و برت هستن نتونن و نخوان کمکت کنن هیچ گیجترتم بکنن !


یه وقت هست پیش خودت می گی یا اینوری یا اونوری ... انتخاب میکنی و یه نفس راحت می کشی ! اما چقدر سختی یه عمر زندگیی که توش بخوای وسط وایسی و از خیلی چیزا نگذری !


و چقدر بده وقتی کوه درد باشی و دم نزنی ...


چه حالی داره ؟


چه حالی داره وقتی زبون روزه تصویر بالا رو میبینی ؟


نمی خوام چیزی بگم

چی میگییییییییییی ؟

م.گ یکی از دوستام وقتی وبلاگو دید و اولین پست رو خوند گفت : (( مرتضی حوصله داریا ! ))

رفتم تو فکر ... بعد به خودم گفتم راست میگه دیگه ! چی میگی مرتضی ؟‌ حرف حسابت چیه ؟ اصلا داری اینارو میگی که چی ؟! خوب بگو چرا اینجا ؟‌ چراااااااااا ؟


بی خیال


امروز صبح که از خواب پا شدم قبل از هر چیزی بازم آثار مخرب این کنکور لعنتی آزارم داد ! یکی نیس بگه بابا بزار صبح شروع بشه !!! من از خواب پا بشم ... بعد

چجوری میشه بد اخلاق نبود و روز رو خوب شروع کرد با این وضعیت ؟ وقتی هنوز دست و صورتت رو نشستی می ری تو فکر که جوابا بیاد چی میشه ؟ کجا قبول میشم ؟ کاش روزانه نمی زدم و هزار فکر دیگه که اصلا شایدم تو آینده اتفاق نیافته !!!


خلاصه صبح اول صبح ، از خوابگاه و شهریه هر ترم گرفته تــــــــــــــــــا به اینکه اگر بمونه سال بعد چقدر از وقتو از دست دادم فکر می کنم و اعصابم بهم میریزه


صبحی که اینجور شروع بشه ظهر و  عصر و شبش معلومه دیگه


به کوری چشم همه حسودا باید بگم که اتفاقا بقیه روز کاملا خوب بود



افتتاح شدم ! :)


تولده ! تولد یه وبلاگ جدید ! 


یه تولد تلخ ... چرا تلخ ؟  چون شاید به دل خیلیا نیشینه حرفام .

حرفایی که شاید به چشم بعضیا همش غم و غصه باشه ... اما باید بگم ! حداقل برای خودم تا فراموش نکنم که چه روزایی سختی گذشته و می گذره !


دلم هوای نوشتن کرده ! به خاطره همینه که این وبلاگ متولد شده تا بجای قلب یخ زدم بتپه !

متولد شده تا من توش بنویسم از لحظه لحظه هام که ثبت کنم این خاطره های تلخ و شیرین رو ...

من می گم و می نویسم حتی اگه هیچکس نخونه و نخواد


ریا نداریم تو این وبلاگ ... ساده ی ساده ! مثل آینه می خوام حرف دل بزنم ! شفاف ...

ساده ام که قالب وبلاگمو این انتخاب کردم ... شاید دوستام اینو بهتر درک کنن ! چون عادت دارم قالب وبلاگم رو خودم بسازم (‌ آخه قبلا ۲ تا وبلاگ داشتم )‌