و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

به افتخار با مراماش

سینا تو این همه سال رفیق مثلت پیدا نکردم ... خاکی ! بی غل و قش ...


مثل خودم تنهایی و بریدی از هر چی فامیل انگار من و توام و تو منی


تریپت همونه که باید باشه و تو بند خیلی چیزا که دوست ندارم نیسی ...


نمی دونم منم رفیق خوبی بودم برات یا نه !!! حتی نمی دونم که اینو می خونی یا نه ... که مطمئنم نمی خونی و نمی تونی که بخونی ... چون هیچ کس تو دنیا خبر نداره این وبلاگ واسه کیه ! کدوم مرتضی ؟


اما بعد از این همه سال که دوتامون راه های جدایی رو طی کردیم ... من گرافیک تو کامپیوتر ... من به این یقین رسیدم که رفاقتمون رفاقت نیست برادریه ! می دونی ؟ هر کیو نگاه می کنم یا تو دوران هنرستان باهاش تریپ رفاقت برداشتم یه مشکلی داشت ... مشکل نه یعنی من نتونستم کنار بیام ! اما هرچی فکر می کنم با تو مشکلی نداشتم !


دم هر با مرامه داغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد