و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ؟

کوه درد

دارم با خودم فکر می کنم ، چقدر حالت بدیه که آدم  رو هوا باشه ! یعنی سر یه دوراهی باشی و بمونی و گیج بشی بعد با خودت بگی :« حالا باید چیکار کنم »

و چقدر بدتر از اونه که کسایی که دور و برت هستن نتونن و نخوان کمکت کنن هیچ گیجترتم بکنن !


یه وقت هست پیش خودت می گی یا اینوری یا اونوری ... انتخاب میکنی و یه نفس راحت می کشی ! اما چقدر سختی یه عمر زندگیی که توش بخوای وسط وایسی و از خیلی چیزا نگذری !


و چقدر بده وقتی کوه درد باشی و دم نزنی ...


چه حالی داره ؟


چه حالی داره وقتی زبون روزه تصویر بالا رو میبینی ؟


نمی خوام چیزی بگم

چی میگییییییییییی ؟

م.گ یکی از دوستام وقتی وبلاگو دید و اولین پست رو خوند گفت : (( مرتضی حوصله داریا ! ))

رفتم تو فکر ... بعد به خودم گفتم راست میگه دیگه ! چی میگی مرتضی ؟‌ حرف حسابت چیه ؟ اصلا داری اینارو میگی که چی ؟! خوب بگو چرا اینجا ؟‌ چراااااااااا ؟


بی خیال


امروز صبح که از خواب پا شدم قبل از هر چیزی بازم آثار مخرب این کنکور لعنتی آزارم داد ! یکی نیس بگه بابا بزار صبح شروع بشه !!! من از خواب پا بشم ... بعد

چجوری میشه بد اخلاق نبود و روز رو خوب شروع کرد با این وضعیت ؟ وقتی هنوز دست و صورتت رو نشستی می ری تو فکر که جوابا بیاد چی میشه ؟ کجا قبول میشم ؟ کاش روزانه نمی زدم و هزار فکر دیگه که اصلا شایدم تو آینده اتفاق نیافته !!!


خلاصه صبح اول صبح ، از خوابگاه و شهریه هر ترم گرفته تــــــــــــــــــا به اینکه اگر بمونه سال بعد چقدر از وقتو از دست دادم فکر می کنم و اعصابم بهم میریزه


صبحی که اینجور شروع بشه ظهر و  عصر و شبش معلومه دیگه


به کوری چشم همه حسودا باید بگم که اتفاقا بقیه روز کاملا خوب بود



افتتاح شدم ! :)


تولده ! تولد یه وبلاگ جدید ! 


یه تولد تلخ ... چرا تلخ ؟  چون شاید به دل خیلیا نیشینه حرفام .

حرفایی که شاید به چشم بعضیا همش غم و غصه باشه ... اما باید بگم ! حداقل برای خودم تا فراموش نکنم که چه روزایی سختی گذشته و می گذره !


دلم هوای نوشتن کرده ! به خاطره همینه که این وبلاگ متولد شده تا بجای قلب یخ زدم بتپه !

متولد شده تا من توش بنویسم از لحظه لحظه هام که ثبت کنم این خاطره های تلخ و شیرین رو ...

من می گم و می نویسم حتی اگه هیچکس نخونه و نخواد


ریا نداریم تو این وبلاگ ... ساده ی ساده ! مثل آینه می خوام حرف دل بزنم ! شفاف ...

ساده ام که قالب وبلاگمو این انتخاب کردم ... شاید دوستام اینو بهتر درک کنن ! چون عادت دارم قالب وبلاگم رو خودم بسازم (‌ آخه قبلا ۲ تا وبلاگ داشتم )‌